ترانه های بی کرانه


دخترایرونی

*بعدها*

مرگ من روزی فرا خواهد رسید ،

در بهاری روشن از امواج نور

در زمستان غبارآلود و دود

یا خزانی خالی از فریاد و شور

مرگ من روزی فرا خواهد رسید ،

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر ، سایه ای زِ امروزها ، دیروزها

بعد من ناگه به یک سو می روند ،

پرده های تیره دنیای من

چشمهای ناشناسی می خزد ، روی کاغذها و دفتر های من

میرهم از خویش و می مانم زخویش ،

هرچه برجامانده ویران می شود

روح من چون بادبان قایقی ، در افقها دور پنهان می شود

می شتابد از پی هم بی شکیب ، روزها و هفته ها و ماهها

چشم تو در انتظار نامه ای ، 

خیره می ماند به چشم راهها

لیک دیگرپیکر سرد مرا ، می فشارد خاک دامنگیر خاک!

بی تو دور از ضربه های قلب تو ،

قلب من می پوسد آنجا زیر خاک

بعدها نام مرا باران و باد ، نرم میشویند از رخسار سنگ

گور من گمنام می ماند به راه ،

فارغ از افسانه های نام و ننگ . . .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 17 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 11:29 توسط افسانه| |


:قالبساز: :بهاربیست:

 فال حافظ - قالب میهن بلاگ - قالب وبلاگ